loading...
ای کاش نگاه زیبایت زیر نویس داشت....
مجتبی تاج بازدید : 63 یکشنبه 08 اردیبهشت 1392 نظرات (0)

 

خودم را می سپارم به لبانت که صیدم کنی ؛

درست مثل هر بار که چشمانم را می بندم و اسیرت می شوم ...


جاذبۀ لبانت ،

نسبیت را به زانو در می آورد

و زمان متوقف می شود ؛ هنگامۀ بوسیدنت ..


جرقۀ لبهای تو ،

مهیب ترین حادثه ای بود

که انتظارش را می کشیدم ...


شب ، لب هایت را با بوسه ای می بندم ؛

باور کن بوسه نمی فهمد آزادی بیان یعنی چه ...


خشاب لبانت را از بوسه پر می کنی

و تنم را زیر بوسه هایت تیر باران ...



لب هایت را می بوسم و می میرم ؛ بگذار بگویند ناکام مرد ؛

خدا می داند که وقت مردن ، تمام دنیا میان لب های تو به کام من بود ...



کبود لب هایت ، از اعتیاد شدید می گویند ؛

به لب های من ...


روزم را از لبان تو آغاز می کنم ؛

معتادم بر این روزمرگی ها ...


آن روزها ... تو و بوسه های داغ ...

این روزها ... من و داغ بوسه ها ...


تنم گُر گرفته و تاب این همه سوختنم نیست ؛

خاموش کن ، جهنمی را که از آتش چشمانت می سوزد ؛

به گناهی ، که آغازش بوسیدن لب های توست ...

 

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    نظرشما در مورد این سایت چیست؟
    شما بیشتر چه مطالبی را می پسندید؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 19
  • کل نظرات : 3
  • افراد آنلاین : 3
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 23
  • آی پی دیروز : 7
  • بازدید امروز : 21
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 21
  • بازدید ماه : 34
  • بازدید سال : 211
  • بازدید کلی : 2,074